شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

درب کنسرو بازکن برقی
دراين لحظه بابا گفت:دخترم! به حرفشان گوش بده. سعي کردم که از جايم بلندشوم. وقتي داشتم قدم برمي داشتم انگار زمين زير پايم مثل اسفنج، نرم بود.آن دو سيد به من گفتند: دنبال ما بيا! دنبالشان راه افتادم! خيلي راه رفتيم. از شادي اين که داشتم براي اولين بار راه مي روم در پوستم نمي گنجيدم. همه چيز برايم تازگي داشت تا اين که به يک خانه زيبا رسيديم،
خانه اي که مثل يک کاخ بود، روشن و زيبا..، پر از پنجره هاي بزرگ و ديدني. پرسيدم: اين خانه کيست؟ چقدر زيباست؟دوسيد درجوابم گفتند:منيره! اين خانه مال توست! بگذاريد همين جا بمانم،اينجا خيلي خوب است!
ولي آنها گفتند: نه! منيره .تو بايد با ما به همان جاي اول برگردي.ازبابت اين خانه خيالت راحت باشد، اين خانه مال توست؛ حالا بيا برگرديم. قول مي دهيم، يک هفته ديگر، دوباره تو را به خانه ات برگردانيم..
@};-
ساعت ویکتوریا
مسیر عرشی
رتبه 93
3 برگزیده
557 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
مسیر عرشی عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top