قبل از آنی که متوجه بشوند چه اتفاقی افتاده است ، خود را در محاصره ارتشی دیدند که اینک به غارت خانه ها و اداره ها پرداخته بود و هر صدای مقابله یا اعتراضی در گلو خفه می شد، آنها خود را پیروزمندانی فاتح می دانستند که بی آنکه کمترین مقاومتی را در مقابل خود ببینند ، شهر هویزه را به اشغال خود در آوردند.
سهام خیام که دختری دوازده ساله بیش نبود با دیدن صحنه های غارت، آنها را به دشنام گرفته بود، اما بی آنکه بتواند خشمی را برانگیزد سراسیمه خود را به خانه می رساند تا حادثه را به اطلاع اقوام برساند، اهل خانه او را به آرامش دعوت می کنند و از او می خواهند که مثل بقیه مردم شهر ، در خانه بماند!
وحشت دیدن صحنه تخریب مدرسه راهنمایی حضرت زینب (س) در زیر چرخ تانک های عراقی، جایی که او می توانست از دو روز بعد در اول درس بخواند ، خشم او را برانگخته بود و طاقت ماندن در خانه را او گرفته بود. به دنبال بهانه ای می گردد که از خانه خارج شود، ظرف ها را جمع می کند و به مادر می گوید: آب لوله کشی قطع شده می خواهم لب رودخانه ظرف ها را بشویم، مادر در برابر اصرار می تواند ایستادگی کند و سهام براه می افتد در حالی که می داند هیچ قدرتی در برابر ارتش گستاخ عراقی ندارد.
اما با خود می اندیشد شاید اعتراض من جایی در تاریخ جنگ باز کند ، از من بیش از این ساخته نیست. به همان جایی می رود که دیروز به آنها دشنام داده بود. این بار پرتاب سنگ را نیز بر آن اعتراض اضافه می کند. فرمانده که هیچ مقابله ای را نمی پذیرد ، فریاد می کشد : «این دخترا هدف قرار دهید »و بعد گلوله ها به طرف دختر شلیک می شود که 12 سال بیشتر نداشت!!
خون سهام بر زمین فرش می شود که چند ماه بعد در همان جا چهارصد جوان و دانشجو به فرماندهی شهید علم الهدی صحنه دیگری از کربلای حسینی را می آفرینند.
یاد ونامشان گرامی باد.
منبع : یاس های سرزمین عشق , عبدالرضا سالمی نژاد
برچسب ها : شهدای ترور ,